شرم ساقی
رفت آب بیاورد اما .. حالا داشت از خجالت آب می شد ..
دستان خالیش
هنوز خیس ِمشک بود
..
بی دست برگشت !
نویسنده : احسان پرسا - 85/1/2 6:21 ع